برای دردانه ام

ساخت وبلاگ
بازدید : 345 مرتبه عزيزترينم  و اما آخرين اتفاق فروردين ماه اين بود كه مامان دوست مهدكودكيت بهار جون شما رو برا تولد بهار دعوت كرد خونه شون . با مامان و باباي بهار جون رو تو مهد آشنا شده بودم و دورادور ميشناختمشون . خلاصه اينكه با وجوديكه استرس داشتيم اما موافقتمون رو اعلام كرديم كه بري تولد و دو تا برای دردانه ام...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دردانه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9barayedordaneame بازدید : 90 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 7:16

تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 | نویسنده : مامان دردانه بازدید : 39 مرتبه آهسته فتح كرده اي با چشمهايت  هر چه داشته ام را ... حالا تمام جهان من مستعمره ي توست ! تاريخ 27 تير 95: صبح از طرف مهد بردنتون تولد همكلاسيت (نيلا جون ) و كلي بهت خوش گذشته بود. عصر هم به اتافق همكاراي نازنينم شما و رها جون و آوا جون و آرشيدا جون رو برديم تاتر " اين مزرعه مال كيه " تاريخ 30 تير 95: يكي دو روزي بود غذا نميخوردي و همش ميگفتي دهنم درد ميكنه و كف دست و پات هم يكي دو تا جوش زده بود. از اونجايي كه رها جون قبلا اين مدل بيماري رو گرفته بود آشنايي جزئي داشتم و وقتي هم بردم پيش دكترت تائيد كرد كه ويروس دست و پا و دهن گرفتي. تاريخ 3 مرداد 95: عروسي تيناي عزيزم.كه خيلي بهت خوش گذشت خصوصا كه خواهر آقا دوماد بين اون همه بچه گشت و شما رو انتخاب كرد تا در رو برا عروس و داماد باز كني تا وارد سالن بشن و خيلييييييي از اين بابت خوشحال بودي و همش ميگفتي چون دختر خوب و مودبي بودم و اصلا وسط سالن شلوغ نيمكردم منو انتخاب كردن . و اما قرار بود تولد 5 سالگيت رو تو مهد بگيرم و كلي تزئينات اماده كرده بودم و چاپ كرده بودم و برای دردانه ام...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دردانه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9barayedordaneame بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 13:03

تاريخ : سه شنبه 5 بهمن 1395 | نویسنده : مامان دردانه بازدید : 10 مرتبه عزيزترينم  روز پنجشنبه 25 شهريور خواستيم آخرين استفاده رو از تعطيلات تابستون و روزاي گرم بكنيم و ظهر راه افتاديم به سمت سنگاچين بندر انزلي . عمه ناهيد مهربونت هم با ما اومد تا بچه ها شب به ما ملحق بشن . (عمو جان تو اين سفر همراه ما نبودن ) ظهر راه افتاديم و عصر رسيديم و به محض رسيدن رفتيم ساحل و شب حدود 12:30 دائي وحيد و فريد هم رسيدن .  روز جمعه 26 شهريور ناهار رو برديم ييلاق اولسبلنگاه در شهرستان ماسال . واقعا انگار تكه اي گمشده از بهشت بود. مه ها انقدر پائين بود كه تو ارتفاعات تا يك متري بيشتر رو نميشد ديد. نم نم بارون و هواي عالي. و چشم اندازي بي نظير.  روز شنبه كل روز بارندگي بود و طرف صبح رفتيم شنبه بازار انزلي و من براي اولين بار پاچ باقلا خريدم و دو تا سبزي محلي به نامهاي چوچاق و خالواش ( برا ماهي شكم پر و ..) و عصر هم رفتيم منطقه آزاد حسن رود . صبح روز يكشنبه قرار بود برگرديم اما ديديم انقدررررررررر هوا عاليه و آفتابي كه اومدنمون رو به عصر موكول كرديم تا شما بتوني از دريا لذت ببري. از دريا و ساحل و شن برای دردانه ام...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دردانه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9barayedordaneame بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 13:03

تاريخ : چهارشنبه 6 بهمن 1395 | نویسنده : مامان دردانه بازدید : 5 مرتبه روزی به دخترم خواهم گفت: اگر خواستی ازدواج کنیبا مردی ازدواج کن که به جای مهمانی های احمقانه ایکه مردان یک طرف جمع میشوند و از سیاست و کار و فوتبال میگویندو زنان یک طرف دیگر جمع میشوند و از مانیکور و انواع رژیم غذایی و ساکشنو پروتز لب و جک ها و..... صحبت میکنندتو را به دوچرخه سواری،تئاتر،کنسرت رفتن،فیلم دیدن،شعر و کتاب خوندن،کافه رفتن و شبگردی های بی هواسفرهای بی هوا با کوله پشتی و عکاسی و نقاشیو سربه سرهم گذاشتن و دیوانه بازی هایی از این دست زندو آنقدر به باتو بودن "ایمان" داشته باشد که به زمین و زمان و هرپشه ی نریکه از دور و برت رد می شود گیر نده ،و به تو احساس "رفیق"بودن بدهد ونه تنها احساس "زن " بودنطوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطه تان حسودی شان شود ...آنوقت شاید زمان مناسبی رسیده،کهتن به ازدواج بدهی..وگرنه هیچگاه به ذهن زیبایت خطور نکند کهآرامش را در میان دستهایی خواهی یافتکه تو را فقط زن میداندو زن! " حسين...پناهي" موضوع : برای دردانه ام...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دردانه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9barayedordaneame بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 13:03

بازدید : 221 مرتبه دلبندم عيد امسال اولين سالي بود كه سه نفري خونه ي خودمون بوديم . تحويل سال ساعت 8 صبح بود و بيدار شديم گرچه خوابالو بوديم اما سر سفره هفت سين نشستيم  و سال رو تحويل كرديم . عشقم اميدوارم سالي كه پيش رو داريم سال خيلي خيلي خوبي براي همه مون باشه. بعد از خوردن صبحانه رفتيم خونه عزيز جون برا ديدنشون كه همه اونجا بودن و بعد رفتيم خونه بابا بزرگ. و همون لحظه تصميم بر اين شد كه دايي وحيد و دايي فريد هم همراه ما بيان تهران  چون من از مدتها پيش تهران اسكان گرفته بودم . هميشه دلمون ميخواست يكبار در تعطيلات عيد بريم تهران . يا مسافرتهاي ديگه ميرفتيم و يا اقوام تهراني ميومدن زنجان و ميسر نميشد تا بالاخره عزممون رو جزم كرديم و تصميم گرفتيم بريم تهران . نهايتا به سرعت بار و بنديلمون رو جمع كرديم و ساعت 2:30 راه افتاديم . و وقتي رسيديم تهران قرار رو بر اين گذاشتيم كه به جاي رفتن به اسكانمون بريم بگرديم و اخر شب برگرديم . همين شد كه پل طبيعت رو به عنوان اولين جا انتخاب كرديم . بسيار زيبا بود.. پارك آب و آتش هم رفتيم كه البته مشعل ها ديگه روشن نميشن و هوا خنك بود . و تاريك شده بود. برای دردانه ام...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دردانه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9barayedordaneame بازدید : 62 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 12:50

بازدید : 178 مرتبه عزيزترينم  و اما آخرين اتفاق فروردين ماه اين بود كه مامان دوست مهدكودكيت بهار جون شما رو برا تولد بهار دعوت كرد خونه شون . با مامان و باباي بهار جون رو تو مهد آشنا شده بودم و دورادور ميشناختمشون . خلاصه اينكه با وجوديكه استرس داشتيم اما موافقتمون رو اعلام كرديم كه بري تولد و دو تا از دوستاي ديگه ت هم دعوت بودن. روز 30 فروردين (95/01/95)  لباسات رو پوشوندم و بردمت و تحويل مامان بهار جون دادم و يه بار زنگ زدم و گفتن هنوز تولد تموم نشده و يكبار اومدم دنبالت و گفتن شام نخورديم و قرار شد خودشون تولد تموم شد تماس بگيرن . حدود 9 بود كه تماس گرفتن واومدن دنبالت . خيلي خيلي بهت خوش گذشته بود. اولين تولدي بود كه تنهاي تنها رفتي.  با توجه به اينكه رشته ورزشي اصلي بابا جون بدمينتونه و خيلي دوست داره شما هم اين رشته رو ادامه بدي شما رو با خودش برد آكادمي بدمينتون و گفتن يكي دو جلسه بياد تا بگيم استعداد داره و ميتونه از اين سن شروع كنه يا هنوز زوده . اولين جلسه بدمينتون روز جمعه مورخ 3 ارديبهشت 95 بود و كلي خوشت اومده بود و اين شد كه سن 4 سال و 8 ماه اين رشته رو شروع كردي.و هفته ا برای دردانه ام...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دردانه ام دنبال می کنید

برچسب : سالاد فصل بهار,اهنگ فصل بهار سال 94,تقویم فصل بهار سال 94, نویسنده : 9barayedordaneame بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 12:49

تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 | نویسنده : مامان دردانه بازدید : 0 مرتبه آهسته فتح كرده اي با چشمهايت  هر چه داشته ام را ... حالا تمام جهان من مستعمره ي توست ! موضوع : برای دردانه ام...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دردانه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9barayedordaneame بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 12:49